آشیان تازه

من همین روزها دلم باید / فکر یک آشیان تازه شود ...

آشیان تازه

من همین روزها دلم باید / فکر یک آشیان تازه شود ...

کینه از ماه !

من امشب غصه ای دلخواه دارم 

و شاید قصه ای در راه دارم .... 

 

نه فکر توبه و ترک گناهم 

نه امیدی به شاهنشاه دارم 

 

اگرچه لحظه هایی شادم اما  

غمی هم گاه و هم بیگاه دارم  

 

من اینجا از تمام دار دنیا  

گمانم سایه ای همراه دارم  

 

سخن هایم همه تکراری اند و  

به جای حرف ‌‌ بر لب آه دارم 

 

من از گیسوی تو دشتی پر از شب ...

میانش جاده ای از کاه دارم 

 

دلم می خواست امشب تیره تر بود 

که در دل کینه ای از ماه دارم .. 

 

چه گفتم ؟ کینه در دل ؟! طنز تلخی است... 

مگر من هم دلی همراه دارم ..؟!  

  

 

 

پی نوشت :  

 

بر آن بودم که شاعر گردم اما ......... 

ولش کن ! درس و دانشگاه دارم !!! 

 

 

 اول شهریور ۱۳۹۰

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد