آشیان تازه

من همین روزها دلم باید / فکر یک آشیان تازه شود ...

آشیان تازه

من همین روزها دلم باید / فکر یک آشیان تازه شود ...

خودکشی !

تمام دانش استاد ، خودکشی کرده 

چه جزوه ها که در این باد، خودکشی کرده ! 

 

دلم برای خیابان خنده رو تنگ است 

ولی چه سود ، که خرداد خودکشی کرده 

 

به حرف آینه دلخوش نمی شود شیرین 

که خسرو مرده و فرهاد خودکشی کرده 

 

شنیده ایم که این دفعه ضربه گل نشده، 

و بعد سوت، خداداد خودکشی کرده ! 

 

دوباره جنگ شده ، پایتخت لرزیده، 

و برج سابق میلاد، خودکشی کرده 

 

چه میهمانی شاهانه ای گرفته خدا 

که مرغ و برّه به تعداد خودکشی کرده  

 

*** 

و فکر می کنم امشب به تو خبر برسد : 

بتول، دختره ی شاد ، خودکشی کرده 

 

نشسته کنج اتاقش، به خود مچاله شده، 

ز رنج یک مرض حاد ، خودکشی کرده 

 

و صبح، پر شده از این خبر سراسر شهر : 

« که یک جُعلّق معتاد ، خودکشی کرده ! 

 

شکست عشقی سختی به تازگی خورده! 

و چون که جا زده داماد، خودکشی کرده! 

 

دلش نیامده این مُرده را قصاص کند، 

به جای او، خود جلاد خودکشی کرده!..... »  

 

...و صبح، می شنوی از دهان شایعه ها... 

و در گلوی تو فریاد ، خودکشی کرده... 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد